سلام
حلقه ای بر گردنم افکنده دوست می کشد هر جا که خاطرخواه اوست
بالاخره بعد از ۲ سال و نیم شب میلاد مولای عشق احساس کردم سلامم رنگ و بویی گرفت . بالاخره بعد از ۲ سال و نیم دوباره من بودم و جعبه ی جادویی تلویزیون ، بعد از ۲ سال و نیم من بودم و شبهای بندرم در قالب یک برنامه ی تلویزیونی (شو بندر) بعد از ۲ سال و نیم سه دوربین پر بیننده ترین برنامه ی خلیج فارس چرخید طرف من . منی که عاشقانه کار را شروع کردم و در طی ۹۱۴ روز و چندین ساعت لحظه به لحظه اش منتظر نگاه به شما و سلام به شما بودم و حالا دوباره با توکل به او و با عشق به کارم و با امید به نگاه شما شروع کردم . منتظرم ببینیدم و نظر بدهید و نقدم کنید.
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چه کنم حرف دگر یاد نداد استاد